عجب راه درازی داشت حضرت امام باقر ع
نوشته بودم فرشته ی ما تو راهه 28/5/92 اون روز خیال می کردم دیگه نزدیک های خونه ای . داشتم از رسیدنت مطمئن می شدم. اتاقت رو برات چیدیم و نشستیم . اما هنوز تو همان فرشته ای که در راهی. امروز دلم برای پاهایت سوخت . راهی اینقدر طولانی برای فرشته ای که حداکثر سه بهار را دیده . یاد یک راه طولانی تر افتادم . از صحرای کربلا تا کوفه از کوفه تا شام برای پاهای دختری سه ساله که زمین تاب تحمل سنگینی های قدمش را نداشت و در همان شام او را در آغوش گرفت. برای پای پسر چهار ساله ای که تازه از شام راه افتاد تا به به مدینه برسد : خانه چقدر در راه بود این کودک تا به منزل برسد . بی پدر بزرگ . بی عموها . بی دایی ها و بی عمه ...